غیرت درویش موسی

حدود هشتاد سال پیش ناامنی کشور را فراگرفته بود اشرار رشد کرده بودند و گروه های مختلفی را تشکیل داده بودند و به راهزنی و غارت اموال مظلومین اقدام می کردند.

رودان و منوجان نیز از این قائده مستثنی نبودند. مردم امید به استقرار امنیت توسط حکومت را از دست داده بودند، در مقابل این اشرار بودند آزادی خواهانی که از جان و مال خود مایه می گذاشتند و در مقابل این شیطان صفت ها قرار می گرفتند، یکی از این افراد غیرتمند درویش موسی بود.

درویش موسی ساکن منطقه کوه کشک روستای سندی در شرق شهرستان رودان در یک منطقه کوهستانی و پرآب زندگی می کرد، او که نابسامانی های منطقه را می دید اقدام به تهیه سلاح نمود و در مقابل اشرار ایستادگی کرد.

در منطقه کُندر، کوه کشک و پاکوه شخصی به نام صفر کنارشاه شروع به دست درازی به اموال و گاها نوامیس مردم می کرد، بارها به او اختار داده شده بود اما ظاهرا او قصد سرکشی داشت، آوازه یاغی گری های او روح مردم منطقه را بدرد آورده بود و مردم از درویش موسی تقاضای کمک نمودند.

طی یک حمله غافلگیرکننده درویش موسی ، صفرکنار شاه را در یک بعداز ظهر به هلاکت رساند، گفته می شد بدن او را در یک سِبِن( حصیری با شاخه های خرما) قرار دادند و در مُشتا( محل جمع آوری خرما) قرار دادند و شب جسدش را به یک نقطه نامعلوم انتقال دادند و او را دفن کردند.

مرگ صفرکنارشاه در کل منطقه پیچید و مردم از این موضوع خوشحال بودند، آوازه درویش موسی در منطقه پیچید.

وقتی این خبر به گوش زمان شهریاری(یکی از اشرار بزرگ جنوب کرمان و منطقه رودبار) رسید، خواست تا به نوعی به درویش موسی بفهماند که هرگز حریف او نخواهد شد و او مثل صفرکنارشاه نیست.( زمان شهریاری رهبر یکی از گروه های اشرار بود که تا منطقه کندر یاغی گری های او ادامه داشت) . او چند فشنگ از بهترین اسلحه اش را در پاکتی کرد و با پیکی به درویش موسی فرستاد(این اقدام در بین کسانی که سلاح داشتند یک نوع کری خوانی و تفاخر و برتری نظامی به سلاح در جنوب کشور رایج بود) درویش موسی هم چند فشنگ اسلحه خود را درهمان پاکت گذاشت و با همان پیک به زمان شهریاری فرستاد. شهریاری وقتی فشنگ ها را دید تعجب کرد و گفت من مادر این فشنگها(اسلحه) را هم ندارم. این گفته شهریاری در تمام منطقه پیچید و مردم به درویش موسی بیشتر دل بستند.

این کار درویش موسی به نوعی هم شجاعت او را می رساند که به شهریاری فهماند که از مقابله با او نمی ترسد و هم برتری سلاح خود را نشان داد.

این داستان موجب شد که دیگر مردم از گروه شهریاری نترسند. شهریاری هم دیگر به خود اجاز نمی داد در منطقه درویش موسی جولان بدهد....

این مملکت پر بوده از درویش موسی ها که بدلیل مکتوب نشدن زندگیشان گمنام ماندند.

این مطلب در حال تکمیل شدن است......